بشیر و نذیر
امروز و فردا و پس فردا فراموش نشه هر که دعای " مجیر " را در «ایام البیض»[روزهاى سیزدهم و چهارهم و پانزدهم]ماه رمضان بخواند گناهش آمرزیده می شود،هرچند به عدد دانه هاى باران و برگهاى درختان و ریگهاى بیابان باشد. و خواندن آن براى شفاى بیمار و اداى دین و بی نیازى و توانگرى و رفع غم و اندوه سودمند است. سلام جنگی که اینان با رهبر مظلوم راه انداختن البته بگما ! وفت وفتش که شد آقامون یاور داره! فعلا صبوری لازم است... از آقا نباید سبقت گرفت. مــادر حـلال کـن کـه دعــایم اثــر نـکرد «تا یک دقیقه الله اکبر می گفت» سر کلاس نشسته بود... استاد می گفت... تمام عضلات بدن از مغز ما فرمان می گیرد... اگر ارتباط مغز با دیگر اعضا قطع شود... دیگر بدن هیچ حرکتی نخواهد داشت... زد زیر گریه و گفت... پس چرا بابای من وقتی سرش رفت...! تا یک دقیقه الله اکبر گفت...! اشک توی چشم استاد جمع شد... گفت... همه معادله های اهل علم رو به هم زدند...!!! ...عکس شهادت شهید همت... خدا!...... الله!........!GOD....??? جوابی که همه را حیرت زده کرد:
مهم راه شهدا هست نه سر زدن به شهدا که این آقای حقوقدان کاش یکم بیشتر به فکر آرمان امام شهدا بود نه سرزدن های ... که شاید توطئه ای برای بدنام کردن خانواده های شهدا باشه! از جهاتی!
شهدا رفتن تا آرمان امام زمین نیفته، امثال پدر خانمم رفتن که لبیک بگن به امام ... و جانبازها! حالا یادگاری و درد های جسمانی جنگشان به کنار ، تو این دولت بایستی درد مسئولین هم بکشن ...
امام خامنه ای: به مذاکرات بدبینم.
رییس جمهور روحانی:به مذاکرات خوشبینم.
حضرت آقا: علوم انسانی باید اسلامی شود.
روحانی:کجای علوم باید اسلامی شود؟
حضرت آقا:باید نهی از منکر کرد
روحانی:مردم نیازبه ارشادندارند
حضرت آقا:نگذارید با مطالب ناصحیح دین مردم را لجن مال کنند
روحانی:باید سانسور و ممیزی را برداریم،مردم خودشان میفهمند!
حضرت آقا:گاهى شنیده میشود کسانى درگوشهوکنار میگویند آقا،مگر ما موظّفیم مردم را به بهشت برسانیم؟خب بله؛فرق حاکم اسلامى با حکّام دیگر در همین است این وظیفهى ما است
روحانی:بگذاریم مردم خودشان راه بهشت را انتخاب کنند،نمیتوان با زور و شلاق مردم را به بهشت برد.
حضرت آقا:این منبرها یک وسیله منحصر به فرد است، اگر محتوا ومضمون منبرهای ما شایسته باشد،هیچ وسیله ای نمیتواند با آنها مواجهه و مقابله بکند.
روحانی:دوران پیامهای یکطرفه به سر آمده، دوران رساندن پیام از طریق بلندگوهای یکطرفه، منبرهای یکطرفه و سنتی به سر آمده.
حضرت آقا:کسانیکه برای تئوریزه کردن سازش، تسلیم و اطاعت مقابل زورگویان،نظام را به جنگ طلبی متهم میکنند خیانت میکنند و دروغ میگویند/نظام اسلامی،نظام انسانی،نظام شرف و سلامت و تکریم بشر است.
روحانی:ما نباید بر روی دنیا پنجه بکشیم و دایما سر جنگ داشته باشیم/عده ای حیات سیاسی شان در درگیریها و آشوبهاست
حضرت آقا:ما نباید از لفظ "جامعه جهانی برای چند دولت مستکبر و زورگو استفاده کنیم/بنده مخالفم اینها را جامعه جهانی بدانیم
روحانی:ما باید با جامعه جهانی(5+1)تعامل و مذاکره کنیم/باید کد خدا را از خودمان راضی کنیم.
و دهها نمونه دیگر...
آیا برضد نائب امام زمان صحبت کردن درست است؟
چقدر امام خامنهای مظلوم هستن!
لبیک یا خامنهای....!
«النفاق اشد من الکفر ! »
شرمنـده ام قنـوت عـشایـم اثـــر نکــرد
اشک غمت به ساحل پلک ترم نشست
سنگ فراق، شیش? قلـب مرا شکست
امـن یـجیب خـواندن مـن بی نتیجه ماند
زهرا یتیم گشت و پدر بــی خدیجـه ماند
پسر کوچکی بعد از بازگشت به نزد خانواده اش از آنها خواست که یک عالم دین برای او حاضرکنند تا به 3سوالی که داشت جواب بدهد.
بالاخره یک عالم دین برای ایشان پیدا کردند و بین پسربچه و عالم صحبتهای زیر رد و بدل شد؛
پسربچه: شما کی هستی؟ و آیا می توانی به سه سوال بنده پاسخ دهی؟
معلم: من عبدالله، بنده ای از بندگان خدا هستم و به سوالات شما جواب خواهم داد، به امید خدا.
پسربچه: آیا شما مطمئنی جواب خواهی داد؟ چون اکثر علما نتوانستند به سه سوال من پاسخ بدهند!
معلم: تمام تلاشم را میکنم و با کمک خدا جواب میدهم.
پسربچه: سه سوال دارم،
سؤال اول: آیا در حال حاضر خداوندی وجود دارد؟ اگر وجود دارد شکل و قیافه آن را به من نشان بده؟
سؤال دوم: قضا و قدر چیست؟
سؤال سوم: اگر شیطان از آتش خلقت شده است، پس برای چی او در آخرت در آتش انداخته خواهد شد؟ چون بر ایشان تأثیری نخواهد گذاشت!
معلم کشیده ی محکمی را به صورت پسربچه زد،
پسربچه گفت: برای چی به من زدی و چه چیزی باعث شد که از من ناراحت و عصبانی شوی؟
معلم جواب داد: من از دست شما عصبانی نشدم و این ضربه ای که به شما زدم جواب هر سه سوال شماست.
پسربچه: ولی من هیچی را نفهمیدم.
معلم: بعد از اینکه شما را زدم چه چیزی حس کردی؟
پسربچه: حس درد بر صورتم دارم.
معلم: پس آیا اعتقاد داری که درد موجود است؟
پسربچه: بله.
معلم: پس آن را به من نشان بده.
پسربچه: نمیتوانم.
معلم: این جواب اول من بود.همگی به وجود خداوند اعتقاد داریم ولی نمیتوانیم او را ببینیم.
سپس اضافه کرد که آیا دیشب خواب دیدی که من تو را خواهم زد؟
پسربچه: نه.
معلم: آیا گاهی به ذهنت آمد که من تو را روزی خواهم زد؟
پسربچه: نه.
معلم: این قضا و قدر بود.
سپس اضافه کرد: دستی که با آن تو را زدم از چه چیزی خلق شده است؟
پسربچه: از گل.
معلم: وصورت تو از چی؟
پسرپجه: باز از گل.
معلم: جه چیزی حس کردی بعد از اینکه بهت زدم؟
پسربچه: حس درد داشتم.
معلم: آفرین، پس دیدی چطور گل بر گل درد وارد میکند، این با اراده خدا انجام میشود،
پس با اینکه شیطان از آتش خلق شده، اما اگر خدا خواست این آتش مکان دردناکی برای شیطان خواهد بود.
ارزش خواندن و نشر را دارد... این چنین معلمی میتواند نسلها را تربیت کند.
Design By : Pichak |